شعر مهمل
نوعی شعر طنز که واژهها و ترکیبات ساختگی و بیمعنا دارد، شیوهی همنشینی واژهها براساس ارزش صوتی و تأثیر شنیداری آنها است. برای مثال مشرف در بیتی میگوید:
نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)
Nonsense Poem
معادلهای دیگر: شعر آبستره، شعر انتزاعی، شعر بیمعنانوعی شعر طنز که واژهها و ترکیبات ساختگی و بیمعنا دارد، شیوهی همنشینی واژهها براساس ارزش صوتی و تأثیر شنیداری آنها است. برای مثال مشرف در بیتی میگوید:
هزار شکر که پشم وزغ فراوان شد
کلاف بیضهی خرگوش ماده ارزان شد
مشرف اصفهانی، هدایتالله رازی، شوریده شیرازی، صادق ملارجب و غلامحسین روحانی اجنه از معروفترین سرایندگان شعرهای مهمل ادبیات فارسی هستند. میرزامحمدعلی مدرسی در تذکرهی ریحانة الادب دربارهی مشرف میگوید:
«میرزا حسین مشرف اصفهانی از شعرای عهدصفویه میباشد که به مزاح و شوخی و بذلهگویی معروف و به نظم اشعار مهمل و بیمعنی مشعوف. وقتی مدعی شد که پنج مثنوی مشعر بر حکایات به وزن خمسه نظامی و خسرو دهلوی به طوری نظم نماید که تمامی اشعار آنها مهمل و بیمعنی بوده و یک بیت معنی نداشته باشد. مقرر شد که اگر از عهده برآید به هر بیتی یک مثال نقره بستاند و اگر از عهده برنیامد و بیت معنیداری در میان اشعار او پیدا شده بر هر بیت هم چنانی یک دندانش را برکنده و برمغزش بکوبند. بعد از انجام عمل، سه بیت معنیدار از اشعارش پیدا کرده و حسبالمعهود سه دندانش را برآورده و بر سرش کوفتند و در بقیهی اشعار به وعده وفا کردند و از اشعار اوست:
اگر عاقلی بخیه برمومزن
بجز پنبه بر نعل آهومزن
سوی مطبخ افکن ره کوچه را
منه در بغل آش آلوچه را
که نعل از تحمل مربا شود
به صبر آسیا کهنه حلوا شود
زافسار زنبور و شلوار ببر
قفس میتوان ساخت اما به صبر
و به تقلید از لیلی و مجنون چنین سروده است:
دندان چپ دریچه کور است
آدینهی کهنه بیحضور است
پای دهل هریسه ماوی است
اینها همه آفت سماوی است
م. کاشانی در شماره 8 توفیق هفتگی سال 1317 این گونه سرود:
هزار شکر که پشم وزغ فراوان شد
که فصل دی شد و خرگوش ماده ارزان شد
بگو به مرغ نواخوان که کم کند آواز
خروس اخته گرفتار درد پستان شد
لحاف خربزه افتاد از زمین به هوا
درخت کشک پریشان تخم نوغان شد
پیه الاغ بخشکید در ته دریا
سم خروس به منقار گاو پنهان شد
ببین که طفل کهنسال با مادر
غمین مباش که چشمت زگریه خندان شد
قدم به عرش نه و ارتفاع چاه بسنج
کم عمر سرو به مقیاس بحرعمان شد
زقعر چشمه شنیدم که گفت قورباغه
نه هر کسی که دوپا رفت انسان شد
عمران صلاحی در بخشی از کتاب حالا حکایت ماست درتحلیل قطعه شعری میگوید:
«یکی از شاعران سوپرمدرن، شعری پیش ما آورده بود که دربارهی آن نظر بدهیم، شعر را یک دفعه از بالا به پایین خواندیم، یک دفعه از پایین به بالا، یک دفعه از راست به چپ، یک دفعه از چپ به راست. چیزی سر درنیاوردیم. مانده بودیم چه بگوییم. اگر میگفتیم شعر خوبی نیست، ممکن بود بعداً دیگران بگویند خوب است و آبروی ما برود. اگر میگفتیم شعر خوبی است، ممکن بود بعداً منتقدان بگویند شعربدی است و باز آبروی ما برود. راستش با این نظرهای عجیب و غریبی که دربارهی شعر و شاعری میشنویم، دیگر تشخیصمان را از دست دادهایم.»
فاضل ترکمن هم احساس خود را پس از چاپ اولین کتابش این گونه توصیف میکند:
مثل دیدن الاغ خسیس
زیردوش آفتاب
مثل افتخار اختراع آب
مثل طعم دیزی و چلوکباب
در ادبیات غرب پیشینهی شعر مهمل به دوران باستان بر میگردد؛ زمانی که گایوس لوسیلیوس، شاعر هجوسرای لاتین در قرن دوم قبل از میلاد اولین شعرهای بیمعنا را در فضایی پوچ وغریب سرود. از لوسیلیوس پنج شعر بیمعنا باقی مانده و دو شعر زیر نمونهای از آنها است:
گیوسی بود بس لاغر
وقتی که مرد نوشتند کودکانش
روی تابوتی که نبود در آن چیزی
«گیوس عزیز ماست در این تابوت»
***
بنگر بر مارکوس و پندگیر
روزی که خواست برد مسابقهای را
شب را تمام دوید و صبح
نگذاشته بود گامی آن سوتر از خط آغاز
در دورههای بعد روند تکامل شعرهای مهمل را در جرینگ جرینگها و شعرهای کودکانه شاهدیم و نمونههای آن را در ترانهی مادرغاز (حدود 1765) و مهمل کودکانه یا شعرهای بیسروته (1864) میبینیم.
نکتهی مهم دیگری که در رواج مهملسرایی نقش داشت، نظریات فلسفی بود مبتنی بر عدم اطمینان به امکانات عقل و ارزیابی انسان به عنوان موجودی پوچ، حقیر و خندهدار در این جهان هستی بدون غایت و هویت.
ادواردلیر و لوییس کارول دو شاعر مشهور مهملسرای ادبیات انگلیس هستند. تأثیر این دو شاعر به قدری زیاد بود که بعدها دو سنت مهمل سرایی لیریک (Learic) و کرولین (Carrolline) پدید آمد. برای منتقدان ادبی این دو سنت مبنایی شد تا شعرهای مهمل برادران ادیث، ساچرول، اوسبرت، سِتول و ساموئل فوت را تقسیمبندی کنند.
ادواردلیر اولین مجموعهی شعر بیمعنای خود را با عنوان کتاب مهملات (1864) به تأثیر از مجموعهی حکایات و ماجراهای پانزده نجیبزاده برای نوهی یکی از حامیان خود به نام ارل دربی نوشت؛ حکایات و ماجراهای پانزده نجیبزاده مجموعهای بود که در سال 1822 به چاپ رسیده بود و نویسندهای نامعلوم داشت.
از دیگر شعرهای مهمل ادوارلیر، Akond of swat و The Courtship of the Yonghy- Bonghy-Bo و The Dong with the Luminous Nose و The Owl and the Pussy-Cat را میتوان نام برد. بند زیر هم بخشی از شعر The Pobble Who Has No Toes است :
For his Aunt Jobiska said; No Harm
can Come to his if his nose
is warm,
And it’s Perfectly Known that
a Pobble’s toes
Are safe, provided he mindes his nose.
در دو کتاب لوییس کارول با نام آلیس در سرزمین عجایب (1865) و آلیس در سرزمین آینهها (1872) مواردی از شعرهای مهمل را میتوان یافت.
گزینههای اشعار
عمران صلاحی
ما از ناشران گله داریم که برای چاپ گزینهی اشعار، همهاش میروند سراغ شاعران اسم و رسمدار قدیمی. مگر امروزیها چه گناه کردهاند که نباید از آنها گزینهی اشعار دربیاید. برای این که این سنت ناپسند را بشکنیم، خودمان یک گزینهی اشعار درست کردهایم از مجموعه شعرهای یکی از شاعرههای معاصر:سیب سفت چانه
چانهات آسمان دوری استپر از کلاغان ریش بنانت.
چانهات صخرهی محکمی است،
که میتوانم از فرازش
فریاد بزنم.
چانهات سیب سفتی است
که دندانهایم را به توحش وا میدارد...
بخش رزمی
ای شاخسار زیتونبا تنت استتارم کن،
از چشم بندگان،
و شکوه این لحظه را
پرچم فراز!
تا به هزاران مدل گل
بشکفم.
جریان زیر پل و باقی قضایا
چانهات آسمان ازلی بودکه با چانهام چفت شد
و این چنین بود که افق پدید آمد
...
میلغزم
جریان مییابم
و دوباره گیر میکنم
زیر پل درختین بازوانت...
توصیه میکنیم فدراسیون کوهنوری بخش زیر را روی تابلویی بنویسد و در قلهی توچال نصب کند:
کولهبار بوسه بر دوش
پنجه بر شانههایت میافکنم
به زمین پا میفشارم
از تو بالا میکشم
قلبم بر سینهات
چکش میکوبید...
موج چهارم
بعد از موجهای اول و دوم و سوم شعر، اینک موج چهارم فرا میرسد، با فرستندهای قوی؛ گیرندههایتان را آماده کنید:من موج میفرستم
موج میفرستم:
«فریاد....
فریاد....
فریاد ....،
سینه را پر کردهای،
دوستت دارم!
تا چشمهایم آمدهای،
دوستت دارم!...
عوارض نوسازی
نوسازی در شعر گاهی عوارض هم دارد. مثل این تکه از شعری که در یکی از مجلات هنری برونمرزی چاپ شده است:و پیش و پس زدم
از آب و هوای پیش و پس از خود
نزدیک و دور خودم را
(ارتباط آب و هوا با پیش و پس قابل توجه و تأمل است.)
این هم شعر دیگری از همان مجله که جنبهی عمودی دارد:
تنها با دریچه وقتی میافتی از طولصدایت هم از طول
میآید
برگرفته از: صلاحی، ع. (1379). حالا حکایت ماست. تهران: مروارید.
کنزالمعالی!
ناصر فیض
ابروی هویج دسته دارد *** آلو چه دل شکسته داردفریاد خیار اگر چه شور است *** نزدیک ته خیار، دور است
وقتی که الاغ تو کاسهست *** دریاچه غروب صبح ماسهست
ماهیچه که آخرش چه دارد *** در کوچه شب کلوچه دارد
شلوار شکستنی ندارم *** من بازم و بستنی ندارم
آنجا که جزیره میزند جر *** موی سر خر نمیشود فر
وقتی که قطار دنبه بالاست *** دروازه چشم من مرباست
در منطق من فتیله پیراست *** از فلسفه سهم من خمیر است
برخیز و گره بزن به گردو *** خرطوم مرا نبر به هندو
پیراهن کفش خرچروک است *** پیژامه چرخ اسب، دوک است
حمام خزینه لیف برف است *** پروانه لُنگِ مرده حرف است
من خنده قطره قطارم *** از آتش هسته، غنچه دارم
دیوان گوش بیطنابم *** بگذار فقط کمی بخوابم
قفل لب نردبان کلید است *** چو ناصر من کمی سعید است
اسبش لب چشمه الاغ است *** آن کس که غبار ببر داغ است
نخ باش و گدازه را رفو کن *** در سوزن گربه نخ فرو کن
شلغم نه که مثل ادکلن نیست *** یخچال شب آبگرمکن نیست
گیسوی ملخ صدا ندارد *** دندان ستاره پا ندارد
آب از ته خاک باد میزد *** آتش به دل زیاد میزد
وقتی که قرار خسته آبیست *** زیپ ته مرغ من کبابیست
زانوی ستاره پر ندارد *** آرنج کلم خبر ندارد
منبع تحقیق: فیض، ن. (1389). نزدیک ته خیار. تهران: سوره مهر (وابسته به حوزه هنری).
منبع مقاله :
مهدوی زادگان، داود؛ (1394)، فقه سیاسی در اسلام رهیافت فقهی در تأسیس دولت اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}